معنی تایید فرنگی

حل جدول

تایید فرنگی

یس


تایید

تصدیق، تصویب، اذعان

لغت نامه دهخدا

فرنگی

فرنگی. [ف َ رَ] (ص نسبی) منسوب به فرنگ. اروپایی. افرنجی. (یادداشت بخط مؤلف). اروپایی. مسیحی. (حاشیه ٔ برهان چ معین):
چنانکه تا به قیامت کسی نشان ندهد
بجز دهان فرنگی و مشک تاتاری.
سعدی.
خط ماهرویان چو مشک خطایی
سر زلف خوبان چو درع فرنگی.
سعدی.
چو ترک دلبر من شاهدپشنگی نیست
چوزلف پرشکنش حلقه ٔ فرنگی نیست.
سعدی.
ترکیب ها:
- توت فرنگی. فرنگی باف. فرنگی دوز. فرنگی ساز. فرنگی مآب. فلفل فرنگی. کلاه فرنگی. گوجه فرنگی. هویج فرنگی. رجوع به هر یک از این مدخل ها در ردیف خود شود.
|| (اِ) یک تن از مردم اروپا. (یادداشت بخط مؤلف).

فرهنگ عمید

تایید

درست تشخیص دادن،
نیرو دادن، قوت دادن،
کمک یاری کردن خداوند به انسان،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

تایید

هایش، پذیرش

مترادف و متضاد زبان فارسی

تایید

اثبات، اذعان، تسجیل، تصدیق، تصویب، صحه‌گذاری، صوابدید، قبول، گواهی، مرافقت، هم‌صدایی،
(متضاد) تکذیب، استواری، پشتیبانی، ترهیب، تقویت، کمک کردن، یاوری، یاریگری، یاری کردن، توفیق، عنایت

فارسی به انگلیسی

تایید

Affirmation, Acceptance, Approval, Authentication, Blessing, Confirmation, Corroboration, Countenance, Endorsement, Ratification, Sanction, Seal, Subscription, Validation, Verification

فارسی به عربی

تایید

ادعاء، تاکید، تصدیق، دعم

فرهنگ فارسی هوشیار

تایید

‎ (مصدر) نیرو دادن نیرومند کردن بنیرو کردن توفیق دادن، (اسم) توفیق. جمع: تاییدات.


صاحب تایید

فرهدار ورجمند (صفت) دارای تایید الهی ورجمند دارنده فره ایزدی: پادشاه صاحب تایید.


قلم فرنگی

خامک فرنگی کلک فرنگی


فلفل فرنگی

پلپل فرنگی


لوبیا فرنگی

تلک فرنگی

فرهنگ فارسی آزاد

تایید

تَأیِید، تقویت کردن، کمک و یاری کردن، نیرو دادن، قُوَّت بخشیدن،

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

تایید فرنگی

785

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری